English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (678 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
so U علامتی برای معین کردن قابلیتهای فقط فرستادنی تجهیزات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
check-points U علامتی در نزدیکی خط اغاز هرکدام از نقاط معین توقف در نوعی مسابقه دوصحرانوردی به کمک نقشه وقطبنما
checkpoint U علامتی در نزدیکی خط اغاز هرکدام از نقاط معین توقف در نوعی مسابقه دوصحرانوردی به کمک نقشه وقطبنما
checkpoints U علامتی در نزدیکی خط اغاز هرکدام از نقاط معین توقف در نوعی مسابقه دوصحرانوردی به کمک نقشه وقطبنما
check mark U علامتی در نزدیکی خط اغاز علامتی نزدیک نقطه اغازپرش یا پرتاب
to set measures to anything U برای چیزی اندازه یا حد معین کردن
to settle an a U برای کسی مقر ری سالیانه معین کردن
time charter U اجاره وسیله نقلیه برای مدت معین اجاره کشتی برای مدت معین
set up U اماده کردن اتومبیل برای مسابقه درمسیر معین
time charter U اجاره کردن وسیله نقلیه برای مدت معین
collimate U تنظیم کردن هرنوع تجهیزات اپتیکی برای داشتن پرتو نوری موازی از یک منبع نقطهای نور یا برعکس
rain check <idiom> رد کردن درخواستی برای یک تاریخ معین و موکول آن به زمان دیگر
tick mark U علامت گذاری در طول یک ترازو برای معین کردن مقادیر
hobbling U وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
hobbles U وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
hobbled U وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
ratioing U کوچک و بزرگ کردن عکس به مقیاس معین برای استفاده در موزاییکهای عکسی
hobble U وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
hopple U وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
authorization to copy U اجازه ناشر نرم افزار به کاربر برای کپی کردن از برنامه در تعدادی معین
flowcharting symbol U علامتی برای نمایش عملیات داده ها روند کار یا وسائل روی یک نمودار گردش کاربکار برده میشود
port a punch card U علامتی تجاری برای نوع خاصی از کارت منگنه باقسمتهای سوراخ شده که میتواند با یک مداد یا قلم کاملا"برداشته شود
send only U فقط فرستادنی
showdowns U چیدن کلیه تجهیزات برای بازدید نمایشی
showdown U چیدن کلیه تجهیزات برای بازدید نمایشی
aircraft role equipment U تجهیزات لازم برای انجام ماموریت هواپیما
transmissible U فرستادنی انتقال پذیر
seniors U مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
senior U مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
footprint U شکل و سطح لازم برای قطعهای از تجهیزات جای کامپیوتر
footprints U شکل و سطح لازم برای قطعهای از تجهیزات جای کامپیوتر
power house building U ساختمانهائی که برای نصب ونگهداری تجهیزات نیروی برق بکار می روند
named airport of departure U فرودگاه معین برای حرکت
tc U اجاره دربست برای مدت معین
applied U برای هدف معین بکار رفته کاربسته
blocked U یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
block U یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
blocks U یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
blanketed U لایهای از عایق حرارتی برای حفافت یک جزء یا قطعه معین
blanket U لایهای از عایق حرارتی برای حفافت یک جزء یا قطعه معین
blankets U لایهای از عایق حرارتی برای حفافت یک جزء یا قطعه معین
pit board U تخته برای دادن اطلاعات لازم به راننده معین در گروه کمکی
assessed value U ارزشی که به منظور خاص برای یکی از اقلام دارایی معین میشود
code level U تعداد بیت هایی که برای نمایش یک کاراکتر معین بکارمی روند
signals U علامتهای رمزی قراردادی بین اعضای تیم برای مانورهای معین
calling sequence U مجموعهای مشخص ازدستورالعمل و داده که برای فراخوانی یک ریزبرنامه معین ضروری است
bend allowance U فاصله خطی اضافی روی ورقه ها برای ایجاد خم هایی با شعاع معین
holotype U نمونهای که نویسنده یا دانشمندی برای معرفی یک راسته یا دسته ازجانوران وگیاهان معین میکند
false attack U حمله معین شمشیرباز درانتظار واکنش معین
splits U زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
peripheral slots U شکافهای خالی که دربعضی کامپیوترها قرار دارندتا کارتهای مدار چاپی بتوانندبرای بالا بردن قابلیتهای سیستم بدون اصلاح سخت افزار مجهز شوند
stacks U ردیف کردن وسایل و تجهیزات
stack U ردیف کردن وسایل و تجهیزات
back drilling attachment U تجهیزات سوراخ کردن از پشت
stacked U ردیف کردن وسایل و تجهیزات
controlled airspace U قسمتی از هوا یا فضا در ابعادو اندازههای معین که سرویس کنترل هوایی برای ان تدارک دیده شده است
zahn cup U محفظهای با سوراخی به اندازه معین و دقیق برای اندازه گیری ویسکوزیته سیال
signal distance U فاصله علامتی
signal element U عنصر علامتی
second signal system U دستگاه علامتی دوم
underscored U خط یا علامتی زیرچیزی کشیدن
first signal system U دستگاه علامتی اول
underscoring U خط یا علامتی زیرچیزی کشیدن
virgule U علامتی بدین شکل
underscore U خط یا علامتی زیرچیزی کشیدن
underscores U خط یا علامتی زیرچیزی کشیدن
designate U معین کردن
settles U معین کردن
define U معین کردن
settle U معین کردن
defined U معین کردن
designating U معین کردن
allocating U معین کردن
limit U معین کردن
specifies U معین کردن
allocates U معین کردن
specify U معین کردن
designates U معین کردن
specifying U معین کردن
insets U : معین کردن
inset U : معین کردن
defining U معین کردن
defines U معین کردن
figure out U معین کردن
allocate U معین کردن
denominate U معین کردن
draw the line <idiom> U معین کردن
timed U وقت معین کردن
time U وقت معین کردن
dates U مدت معین کردن
To lay down certain conditions . U شرایطی معین کردن
date U مدت معین کردن
to map out U جز بجز معین کردن
times U وقت معین کردن
pre appoint U از پیش معین کردن
pre appoint U قبلا معین کردن
adopted types U انواع تجهیزات مورد قبول انواع تجهیزات قبول شده
arguments U علامتی که آرگومانهای یک خط را منظم جدا میکند
argument U علامتی که آرگومانهای یک خط را منظم جدا میکند
shoe board U علامتی به شکل نعل اسب درشرطبندیها
proprietary goods U کالاهایی که دارای علامتی خاص میباشند
sanctioning U ضمانت اجرایی معین کردن
sanctions U ضمانت اجرایی معین کردن
locating U جای چیزی را معین کردن
locates U جای چیزی را معین کردن
allotting U معین کردن سهم دادن
delineate U ترسیم نمودن معین کردن
allotted U معین کردن سهم دادن
allot U معین کردن سهم دادن
sanctioned U ضمانت اجرایی معین کردن
sanction U ضمانت اجرایی معین کردن
located U جای چیزی را معین کردن
to keep regular hours U هر کاری را درساعت معین کردن
to locate the enemy U جای دشمنی را معین کردن
locate U جای چیزی را معین کردن
delineating U ترسیم نمودن معین کردن
delineates U ترسیم نمودن معین کردن
delineated U ترسیم نمودن معین کردن
allots U معین کردن سهم دادن
officers U افسر معین کردن فرماندهی کردن
destine U مقدر کردن سرنوشت معین کردن
officer U افسر معین کردن فرماندهی کردن
check point U علامتی نزدیک نقطه اغاز پرش یا پرتاب
arithmetic U علامتی که نشان دهنده یک تابع محاسباتی است .
boundary U علامتی که ابتدا و انتهای فایل را مشخص میکند
boundaries U علامتی که ابتدا و انتهای فایل را مشخص میکند
to impose a curfew U خاموشی در ساعت معین شب بر قرار کردن
area blocking U سد راه کردن رقیب در منطقه معین
titrate U عیارچیزی را معین کردن عیار گرفتن
parse U اجزاء وترکیبات جمله را معین کردن
parsed U اجزاء وترکیبات جمله را معین کردن
parses U اجزاء وترکیبات جمله را معین کردن
ack U علامتی در ارتباطات و بی سیم و تلفن که بجای حرف A بکارمیرود
wheel U [همچنین علامتی در فرش چین به مفهوم چرخه زندگی]
press mark U علامتی که جای کتاب رادرقفسههای کتابخانه نشان میدهد
cage U قفل کردن یک ژایرو دروضعیت ثابت و معین
overstay U بیش از حد معین توقف کردن زیاد ماندن
overstayed U بیش از حد معین توقف کردن زیاد ماندن
overstaying U بیش از حد معین توقف کردن زیاد ماندن
overstays U بیش از حد معین توقف کردن زیاد ماندن
cages U قفل کردن یک ژایرو دروضعیت ثابت و معین
indexing U استفاده از کامپیوتر برای کامپایل کردن اندیس برای کتاب با انتخاب کردن کلمات و موضوعات مربوطه در متن
beginning of tape marker U علامتی که نقطه شروع ضبط اطلاعات را بر روی نوارنشان میدهد
tide mark U علامتی که مد به هنگام پائین رفتن از خود بر دیواره یاساحل میگذارد
beach gear U وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
specifying U معین کردن معلوم کردن
delimits U معین کردن مرزیابی کردن
delimiting U معین کردن مرزیابی کردن
delimit U معین کردن مرزیابی کردن
specify U معین کردن تصریح کردن
specify U معین کردن معلوم کردن
delimited U معین کردن مرزیابی کردن
specifies U معین کردن معلوم کردن
specifies U معین کردن تصریح کردن
specifying U معین کردن تصریح کردن
defining U معین کردن معنی کردن
defined U معین کردن معنی کردن
ascertain U ثابت کردن معین کردن
ascertains U ثابت کردن معین کردن
define U معین کردن معنی کردن
defines U معین کردن معنی کردن
ascertained U ثابت کردن معین کردن
ascertaining U ثابت کردن معین کردن
cursor U علامتی در صفحه نمایش که محل بعدی فاهر شدن حرف را نشان میدهد
cursors U علامتی در صفحه نمایش که محل بعدی فاهر شدن حرف را نشان میدهد
foreign military sales U فروش نظامی خارجی فروش مواد و تجهیزات فروش مواد و تجهیزات نظامی به خارجیان
tabulation U 1-مرتب کردن جدول اعداد.2-حرکت نوک چاپ یا نشانه گر در یک فاصله معین شده در امتداد یک خط
to scramble for something U هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
liberal education U اموزش و پرورشی که برای روشن کردن فکر باشد نه برای مقاصد پیشهای
personal U متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر
potatoes and point U سیب زمینی یا نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
bread and point U سیب زمینی و نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
auto U توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
autos U توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
intubation U فرو کردن لوله در حنجرهای برای برای نگاه داشتن .....دیفتری و مانندان
accent mark U علامتی که پس ازیک نت قرار میگیرد و نشان میدهد که نت در چه گامی قرار دارد
turnaround time U زمان لازم برای فعال کردن برنامه برای تولید که کاربر خواسته است
diagnostics U اطلاع و پیام سیستم پس از تشخیص خطا برای کمک به کاربر برای تصحیح کردن آن
weight belt U کمربند با وزنه هایی برای سنگین کردن بدن غواص برای رفتن به عمق موردنظر
conferencing U اتصال چندین کامپیوتر وترمینال به هم برای اجازه دادن به گروهی از کاربران برای ارتباط برقرار کردن
sets U 1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
set U 1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
setting up U 1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
equipments U تجهیزات
equipment U تجهیزات
instrumentation U تجهیزات
transfer equipment U تجهیزات
fixture U تجهیزات
parroted U تجهیزات ای اف اف
parrot U تجهیزات ای اف اف
accouterments U تجهیزات
parroting U تجهیزات ای اف اف
parrots U تجهیزات ای اف اف
device U تجهیزات
materiel U تجهیزات
appliance U تجهیزات
accouterment U تجهیزات
appliances U تجهیزات
devices U تجهیزات
rigs U تجهیزات
rigged U تجهیزات
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com